ترجمه مقاله

جدلاء

لغت‌نامه دهخدا

جدلاء. [ ج َ ] (ع ص ) زن نیک خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یعنی ارشی و ساقی است نیکونورد. [ شرح قاموس ] .
- ساق جدلاء؛ نیک خلقت بر پیچان نه از لاغری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حسنة الطی . (اقرب الموارد). || زره ٔ محکم بافت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زره ٔ محکم . (از اقرب الموارد). و جدلاء از زرهها، استوار اوست . (شرح قاموس ). زره محکم بافته . (مهذب الاسماء). یقال : درع جدلاء و مجدولة؛ اَی محکمة. (اقرب الموارد). ج ، جُدل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و جدل بر وزن کتب . (از شرح قاموس ). || گوسفند خمیده گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و جدلاء ازگوسپند دوته شده است گوشها. (شرح قاموس ). المثنیة الاذن . (از اقرب الموارد).
- شقشقة جدلاء ؛ اَی مائلة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). یعنی شقشقة مایل به یک سو است و شقشقة مانند شش است که بیرون می آورد شتر از دهن در وقت مستی . (شرح قاموس ).
|| ذهب علی جدلائه ؛ اَی وجهه وناصیته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله