ترجمه مقاله

جدو

لغت‌نامه دهخدا

جدو. [ ج َدْوْ ] (ع مص ) عطا کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) . بخشیدن بر کسی . (ازشرح قاموس ): جدا علیه ؛ اعطاه الجدوی . (اقرب الموارد). عطا کردبروی . (ناظم الاطباء). || حاجت بردن پیش کسی و عطا خواستن از وی . (از منتهی الارب ). حاجت خواستن یا طلب عطا کردن از کسی . (از اقرب الموارد). نیاز و حاجت خواستن . (از شرح قاموس ). از کسی چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (زوزنی ).
ترجمه مقاله