جدگاره
لغتنامه دهخدا
جدگاره . [ ج َ رَ / رِ ] (اِ) رایها و تدبیرها و روشهای مختلف را گویند. (برهان ). راهها و روشهای مختلف . (آنندراج ) :
جهانیان را دیدم بسی ز هرمذهب
بسی بدیدم از گونه گونه جدگاره .
رجوع به جدکاره شود.
جهانیان را دیدم بسی ز هرمذهب
بسی بدیدم از گونه گونه جدگاره .
شهید.
رجوع به جدکاره شود.