ترجمه مقاله

جدیلة

لغت‌نامه دهخدا

جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای [ فخذ ] ازاولاد اسدبن ربیعه اند و آنان همان بنوجدیلةبن اسدند که منسوب به آن را جدلی بحذف یا آرند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 337). زرکلی آرد: جدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزار از عدنان است . وی جدی جاهلی است که منسوب به او را جدلی گویند و «عبدالقیس » و «هنب » که دو بطن بزرگ از بنی اسدند از فرزندان جدیله هستند. (از الاعلام زرکلی ).
ترجمه مقاله