ترجمه مقاله

جذاب

لغت‌نامه دهخدا

جذاب . [ ج ِ ] (ع اِ) پیه خرمابن یا پیه سخت از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شحم خرما یا سخت از آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). جَذَب . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث : «کان [ اَی محمد ]یحب الجذب .» (از اقرب الموارد). واحد آن جَذابَه . (منتهی الارب ). || (مص ) کشیدن . (یادداشت مؤلف ). کشیدن چیزی از یکدیگر. (آنندراج ). || با کسی منازعت کردن درکشیدن . (از قطر المحیط). نزاع کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و منه «و کانت بینهم مجاذبات ثم اتفقوا». (اقرب الموارد). || برگردانیدن چیزی از جای . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) شترماده ٔ کم شیر. (آنندراج ). || ج ِ جاذبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
ترجمه مقاله