ترجمه مقاله

جذ

لغت‌نامه دهخدا

جذ. [ ج َذذ ] (ع اِ) پاره ای از هرچیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، اَجذاذ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص )شتابی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسرعت رفتن . (آنندراج ). شتاب کردن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). در امثال سائره ٔ عرب در باره ٔ کسی که بدروغ سوگند یاد کند چنین آمده : جذها جذَّالعْیرِ الصلیانة؛ اراد انه اسرع الیها. (از اقرب الموارد). || از بیخ و بن برکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ازبیخ بریدن . (آنندراج ). از ریشه کندن و بریدن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). و منه الحدیث انه قال یوم حنین : جُذّوهم جَذّا. (از اقرب الموارد). || پاره کردن . (منتهی الارب ). بریدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن عادل ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). || چیدن . (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله