ترجمه مقاله

جرامقة

لغت‌نامه دهخدا

جرامقة. [ ج َ م ِ ق َ ] (اِخ ) گروهی از عجم که در اوایل اسلام به موصل سکونت گرفتند و مفرد آن جرمقانی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤلف صبح الاعشی آرد: در ترجمه ٔ صیدنه چنین آمده : پارسیان به لغت جرامقه او را عرطنسیا گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ماده ٔ «ورد»). جرامقة گروه دوم از ملتهای عجمی نسب اند و اینان از زمان باستان به موصل سکونت دارند. ابن سعید گوید: آنان اولاد جرموق بن آشوربن سام بن نوح (ع ) اند. و دیگران آنان را ازاولاد کاثربن ارم بن سام دانند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 367). جرامقه ، قومی است از ناس . (المعرب جوالیقی ص 94).مصحح کتاب فوق در حاشیه بنقل از لسان چنین آرد: جرامقة شام نبطیانند و مفرد آن جرمقانی بضم جیم است . جوهری گوید: جرامقه قومی است به موصل که اصل آنها از فارس است . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 94). و رجوع به عقدالفرید ج 4 ص 212 و البیان و التبیین ج 1 ص 237 شود.
ترجمه مقاله