ترجمه مقاله

جرة

لغت‌نامه دهخدا

جرة. [ ج ُرْ رَ ] (ع اِ) دام آهو. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ). چوبکی است که کفه ای بر سر دارد و با آن آهوشکار کنند. (از اقرب الموارد). و مثل ذیل مأخوذ ازاین معنی است : «ناوص الجرة ثم سالها». این مثل را در حق شخصی گویند که مخالفت قومی کند و باز بسوی ایشان برگردد و با آنان موافقت کند. و درباره ٔ آهو بدان جهت درست آید که چون به دام افتد ساعتی سرکشی کند و پس از آن آرام شود و بناچار تسلیم گردد. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جَرَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به این کلمه شود. || چیزی است که در بن آن سوراخ باشد و بدان گندم کارند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)(آنندراج ). ج ، جُرّ. (اقرب الموارد) (متن اللغة).
ترجمه مقاله