ترجمه مقاله

جردحل

لغت‌نامه دهخدا

جردحل . [ ج ِ دَ ح َ ] (ع اِ) وادی . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). ولی ابن سیده گوید: مرا به این معنی اعتماد نیست . (از ذیل اقرب الموارد). || (ص ) شتر بزرگ اندام نر باشد یا ماده . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). یقال «جمل جردحل و ناقة جردحل ». (اقرب الموارد). || صاحب لسان از شمر نقل کند که «رجل جردحل ؛ یعنی مرد تند درشت اندام . و امراءة جردحلة؛ به همین معنی است . (از ذیل اقرب الموارد). || درشت اندام از مردم و شتر، نر باشد یا ماده . (از متن اللغة). || اشتر بزرگ . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله