جرزدان
لغتنامه دهخدا
جرزدان . [ ج َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی لباس است :
خرقه پوش ارچه شد از مفرش مرکب عاری
خوب و مرغوب جرزدان و عصایی دارد.
شد دلق و جرزدانش روزی و قبا چمته
در دایره ٔ قسمت اوضاع چنین باشد.
هرگاه که با پیرنمد نیست جرزدان
حقاکه عصا را نبود رسم و قیامی .
خرقه پوش ارچه شد از مفرش مرکب عاری
خوب و مرغوب جرزدان و عصایی دارد.
نظام قاری .
شد دلق و جرزدانش روزی و قبا چمته
در دایره ٔ قسمت اوضاع چنین باشد.
نظام قاری .
هرگاه که با پیرنمد نیست جرزدان
حقاکه عصا را نبود رسم و قیامی .
نظام قاری .