ترجمه مقاله

جرشع

لغت‌نامه دهخدا

جرشع. [ ج ُ ش ُ ] (ع ص ، اِ) شتر یا اسب بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). اشتر بزرگ . (مهذب الاسماء خطی ) || بزرگ سینه و پهلوبرآمده از شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بزرگ سینه ٔ پهلوبرآمده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) :
فنکرنه فنفرن و امترست به
هو جاء هادیة و هاد جرشع.

ابوذویب (از اقرب الموارد).


مردم بزرگ سینه . (مهذب الاسماء). || وادی بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، جَراشِع. (منتهی الارب ). جراشع؛ وادیهای بزرگ شکم و کوههای خرد و درشت . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). مؤلف ذیل اقرب الموارد گوید: این معنی را صغانی آرد و مفردی برای آن ذکر نکرده است و صاحب تاج گوید: بظاهر مفرد آن جرشع بر وزن قنفذ است . (از ذیل اقرب الموارد). || کوه خرد ستبر درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). ج ، جَراشِع. (منتهی الارب ). رجوع به معنی فوق شود.
ترجمه مقاله