ترجمه مقاله

جرمغان

لغت‌نامه دهخدا

جرمغان . [ ] (اِخ ) از دیه های ابیورد و آن را جرمکان نیز میگفته اند.خواجه رشید در تاریخ غازانی گوید: امیر نورالدین که در 691 هَ . ق . مأمور دفع امیر نوروز بود در سملقان و جرمغان قشلامیشی کرد و غازان در استراباد. بعقیده ٔ صاحب حبیب السیر در 689 هَ . ق . امیر نوروز بعد ازآنکه چندین بار غازان را شکست داد و او را مقهوراً بطرف استراباد دوانید از طرف ارغون ، جبه نویان و قشون زیادی به کمک غازان مأمور شدند. غازان قوتی گرفته بجانب نوروز راند نوروز از رادکان بقصد مقاتله و مقابله تا جرمغان آمد اما چون جمعیت و قشون غازان را زیاد دید بسمت ترکستان گریخت و آن را جرمکان نیز گویند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 221). و در تاریخ غازان ناحیه ای بنام جرمقان آمده که بعید نیست همین جرمغان باشد. رجوع به تاریخ غازان ص 20 و 21 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 141 و 592 و به کلمه های جرمقان و جرمکان شود.
ترجمه مقاله