ترجمه مقاله

جرهام

لغت‌نامه دهخدا

جرهام . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شیر که اسد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شیربیشه . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). شیر. (قاموس از ذیل اقرب الموارد). و صاحب لسان گوید: جرهام از صفات شیر است . (از ذیل اقرب الموارد). || آنکه در کار خود کوشا و نیکوگزار باشد. (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). || مرد دلیر و با کوشش در حرب و جز آن . (آنندراج ).
- رجل جرهام ؛ مرد دلیر و با کوشش در حرف وجز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مُجَرهَم . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله