ترجمه مقاله

جری

لغت‌نامه دهخدا

جری . [ ج َرْی ْ ] (ع مص ) روان شدن آب . (از منتهی الارب ). رفتن آب . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). روان شدن آب و مانند آن . (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رفتن آب و جز آن . (دهار). جَرَیان . جِریَة. جَریَة. (از متن اللغة) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و منه : «نهر سریعالجریة». (از اقرب الموارد). || برفتار آمدن اسب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). براه افتادن اسب و جز آن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || بوقوع آمدن کار. (از منتهی الارب ). بوقوع پیوستن کار. (از ناظم الاطباء). روی دادن کار. (از اقرب الموارد). || قصد کردن کاری را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || بوقوع پیوستن قضا. (از متن اللغة). || بحرکت آمدن خورشید و ستارگان و باد و جز آن . (از متن اللغة). || وکیل ساختن کسی را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله