ترجمه مقاله

جری

لغت‌نامه دهخدا

جری . [ ج َری ی ] (ع ص ، اِ) وکیل . واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است و بدان جهت وکیل را جری نامند که بجای موکل در جریان امر قرار گیرد. (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وکیل . (از متن اللغة) ج ، اَجْریاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ضامن . ج ، اَجْریاء. || رسول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، اَجْریاء. (منتهی الارب ) (متن اللغة). || خادم . (از متن اللغة). || مزدور.(منتهی الارب ). || دلیر. (دهار). صاحب جراءة. دلیر. گستاخ . جسور. دلیرشده . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله