ترجمه مقاله

جزء لایتجزی

لغت‌نامه دهخدا

جزء لایتجزی . [ ج ُ ءِ ی َ ت َ ج َزْ زا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذرّه . جوهر فرد. اتم . و در اصطلاح فیزیک کوچکترین قسمت جسم که بتواند در ترکیب آن با اجزای دیگر شرکت کند. || در اصطلاح علوم عقلی جوهرفرد را گویند، و آن جوهری باشد دارای وضع که بهیچ روی قسمت پذیر نباشد، نه تقسیم قطعی و نه کسری و نه درفرض و نه در وهم . متکلمان آن را باور دارند و برخی از حکما آنرا رد کرده اند. در تعریف مذکور جوهر بمنزله ٔ جنس است بنابراین نقطه را که از اعراض است شامل نیست . و معنای دارای وضع بودن آن است که بتواند به اشاره ٔ حسی درآید و برخی گویند مراد آن است که بذاته متحیز (دارای مکان ) باشد. بنابراین بعقیده ٔ قائلان به جزء لایتجزی مجردات از تعریف خارجند، زیرا نه مورد اشاره ٔ حسی قرار میگیرند و نه مکان دارند. و قید قسمت پذیر نبودن جسم را خارج میکند و قید بهیچوجه برای خروج خط و سطح از تعریف است ، آن دو جوهر هستند ولی در بعضی از جهات قسمت پذیرند. و مقصود از قسمت در توهم آن است که از نظر واهمه تقسیم شود و قسمت فرضی تقسیم از نظر ع-قل است . و قید قسمت فرضی بدان جهت است که قوه ٔ واهمه قادر نیست که اجزای کوچک را در ظرف خود حاضر دارد بدان جهت که نمیتواند بر لایتناهی احاطه یابد.ولی فرض عقلی انتها ندارد، زیرا عقل کلیات را که شامل بزرگ و کوچک و متناهی و نامتناهی است تعقل میکند.اگر ایراد شود که نمیتوان چیزی را تصور کرد که مقصود از تقسیم فرضی پذیر نبودن آن است که عقل در آن تقسیم را جائز نداند، نه آنکه عقل فرض تقسیم آن را نتواند کرد، این امر ممتنع نیست و عقل میتواند هر چیزی راحتی وجود ممتنعات و عدم نفس خود را فرض کند. خلاصه مقصود فرض انتزاعی نه فرض اختراعی و نه فرض اعم است که شامل هر دو قسم باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله