ترجمه مقاله

جزء

لغت‌نامه دهخدا

جزء. [ ج َزْءْ ](اِخ ) ابن ضرار. یکی از سه پسر ضرار بود که هر سه تن شاعر بودند، گویند: وقتی ضرار درگذشت سه پسر بنامهای : شماخ و مزرد و جزء از خود بجا گذاشت . مادر آنان که ام اوس نام داشت خواست تا با مردی بنام اوس که شاعر بود ازدواج کند. روزی که برای خواستگاری بنزد ام ّاوس رفته بود فرزندان وی یک یک سررسیدند و هر کدام مصراع شعری بدینسان سرودند، اول شماخ آمد و چنین گفت :
ام اویس نکحت اویسا
پس از او مزرد گفت :
اعجبها حزارة و کیسا
وآنگاه جزء گفت :
اصدق منها لجبة و تیسا.

(از البیان و التبیین ج 3 ص 243).


ترجمه مقاله