ترجمه مقاله

جزر

لغت‌نامه دهخدا

جزر. [ ج َ زَ ] (ع اِ) آداک .(منتهی الارب ). آداک و جزیره . (ناظم الاطباء). زمین که آب دریا از آن بازمیگردد. مانند جزیره . (از تاج العروس ) (از متن اللغة). زمینی که مد آب دریا از آنجا بازمیگردد. (از اقرب الموارد). || گوسفند فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). هر حیوانی که ذبح آن مباح باشد، یا حیوانی که مخصوص به ذبح است و جز ذبح در آن روا نباشد، همچون گوسفند،بنابراین شتر جزر نیست ، زیرا میتوان آنرا نحر کرد. (از متن اللغة). گوسفندی که ذبح میشود، نر باشد یا ماده و بعضی گویند گوسفندی بخصوص است که اهلش دررسند و آنرا ذبح سازند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). و یکی آن جزره است . (تاج العروس ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). و فی حدیث خوّات : ابشر بجزرة سمینة؛ ای صالحة لان یتجزر، ای تذبح لِلاکل . (از تاج العروس ).
- جزرالسباع ؛ گوشتی که ددان خورند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) :
اِن یفعلا فلقد ترکت اباهما
جزرالسباع و کل نسر قشعم .

(از اقرب الموارد).


ترجمه مقاله