ترجمه مقاله

جزیرة

لغت‌نامه دهخدا

جزیرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) بلاد مجاهدبن عبداﷲکه به شرقی اندلس است و مردم اندلس از مطلق لفظ جزیره همین اراده کنند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).مردم اندلس چون لفظ جزیره گویند بلاد مجاهدبن عبداﷲ را به شرق اندلس اراده کنند. شاید این اصطلاحی قدیمی باشد که مردم زمان ما [صاحب تاج العروس ] به آن آشنا نباشند. (از تاج العروس ). و مردم اندلس از مطلق جزیره بلاد مجاهدبن عبداﷲ را به شرق اندلس اراده کنند. (از روضات الجنات ص 65). یاقوت حموی آنرا «جُزَیْره » بصورت مصغر ضبط کرده و گوید: مردم اندلس از مطلق این لفظ بلاد مجاهدبن عبداﷲ عامری اراده کنند و این همان جزیره ٔ منورقه و جزیره ٔ میورقه است و بجهت کثرت استعمال و بزرگ داشت صاحب آن ناحیه که به علماء احسان و بخشش بسیار داشت چنین اطلاق کنند. (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله