جز از
لغتنامه دهخدا
جز از. [ ج ُ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) به استثنای . غیر از. سوای :
اگر تخت یابی وگر تاج و گنج
وگر چند پوشیده باشی به رنج
سرانجام جای توخاکست و خشت
جز از تخم نیکی نبایدت کشت .
جز از در مهرت ایچ در نیست .
و رجوع به جز شود.
اگر تخت یابی وگر تاج و گنج
وگر چند پوشیده باشی به رنج
سرانجام جای توخاکست و خشت
جز از تخم نیکی نبایدت کشت .
فردوسی .
جز از در مهرت ایچ در نیست .
دهخدا.
و رجوع به جز شود.