ترجمه مقاله

جسر

لغت‌نامه دهخدا

جسر. [ ج ِ ] (ع اِ) پل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). پل چوبین . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). پول . قسمی پل . (یادداشت مؤلف ). ج ، اَجْسُر، جُسور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جَسْر، در تمام معانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پل متحرکی که از تخته های چوبین و زنجیرهای آهنین بروی رودخانه های بزرگ جهت عبور و مرور سازند وپشته بند نیز گویند. (ناظم الاطباء). پل :
دوسال یا سه سال در آن بود تا ببست
جسری بر آب جیحون محمود نامدار.

منوچهری .


در مدت دو هفته ببستی تو ای ملک
جسری بر آب جیحون به زان هزار بار.

منوچهری .


ستام شب را جسری کنم بطرف سرشک
چو زیر زین کشد او پشت باره ٔ ادهم .

مسعودسعد.


چند باید چو جسر بغدادش
آب در زیر و آدمی بر پشت .

سعدی .


ترجمه مقاله