ترجمه مقاله

جش

لغت‌نامه دهخدا

جش . [ ج َش ش ] (ع مص ) کوفتن . شکستن . (غیاث ) (بحر الجواهر) (المنجد). || زدن با عصا. (المنجد). || آرد کردن گندم . کبیده کردن گندم . بلغور کردن گندم . (زوزنی ). || پاک کردن و روفتن چاه . روفتن خس و خاشاک از چاه . || روفتن و پاک کردن جای و مکان . (آنندراج ). || اشک باریدن گرینده . || اجتماع کردن و فراهم آمدن قوم . (المنجد).
ترجمه مقاله