ترجمه مقاله

جعده

لغت‌نامه دهخدا

جعده . [ ج َ دَ ] (از ع ، اِ) مؤنث جعد است . بره ٔ ماده . || ناقه ٔ قوی گرداندام . || گیاهی است خوش بوی که بر کنار رودها روید. (منتهی الارب ). گیاهی است کمتر از نیم ذرع و برگش مفروش و یک روی بالا مزغب و روی دیگر را اطراف محیط به خارهای ریزه و اطراف شاخه های او مثل قبه و بر آن خیوط شبیه به موی سفید و گلش سفید مایل به زردی و با عطریه و این نوع جبلی است و جعده ٔ صغیر نامند و بستانی را جعده ٔ کبیر گویند و برگ او بزرگتر و کم بوتر است و مستعمل او جبلی است و بعد از هشت ماه قوتش کم میشود و در آخر دوم گرم و خشک و مفتح و با قوه ٔ تریاقیه و در بول و حیض ملطف وطبیخ او جهت گزیدن هوام و یرقان سیاه و استسقاء و تبهای بلغمی و سوداوی و رفع کرم معده و حب القرع و تحلیل ریاح و عسر بول و مفاصل و حصاة و تنقیه ٔ رحم و رفع نسیان و با سرکه جهت سپرز و ضماد او جهت تنقیه ٔ قروح مزمنه و التیام آن نافع و مضر معده و سر و مصدع ومصلحش حماما و قدر شربتش تا سه درهم و از طبیخش تا بیست مثقال و بدلش پودنه ٔ کوهی و در تحلیل ریاح شیح و در اخراج کرم پوست بیخ انار و سلیخه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). داروئی دافع کرم و حب القرع که کسیر گونه و کیسو نیز گویند. (ناظم الاطباء). حب الصنوبر. (بحرالجواهر). دوایی است که آن را از جانب شام آورند و به یونان فولیون خوانند. کرمهای دراز و حب القرع را نافع است . (برهان ). || کرسب (؟). (مهذب الاسماء). بعضی آن را قولیون (کذا) خوانند و آن نوعی است از سلق . (نزهة القلوب ).
- جعده ٔ صغیر ؛ جعده ٔ کوهی است . این نوع را مسک الجن نیز نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- جعده ٔ قنا ؛ به لغت دمشق پرسیاوشان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به پرسیاوشان در همین لغت نامه شود.
- جعده ٔ کبیر ؛ جعده ٔ بستانی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ترجمه مقاله