ترجمه مقاله

جعرانه

لغت‌نامه دهخدا

جعرانه . [ ج ِ ن َ / ج ِ ع ِرْرا ن َ ] (اِخ ) آبی است میان مکه و طائف به مکه نزدیکتر، که پیامبر (ص ) هنگام بازگشت از غزوه های حنین و احرم ، غنیمتهای هوازن را بدانجا تقسیم کرد و هم آنجامسجدی بساخت و در آن مکان چاههایی نزدیک به هم هست .(معجم البلدان ). ناصرخسرو در سفرنامه آرد: به چهار فرسنگی مکه از جانب شمال جایی است آنرا جعرانه گویند. مصطفی (ص ) آنجا بوده است با لشکری ، شانزدهم ذی القعده از آنجا احرام گرفته است و به مکه آمده و عمره کرده و آنجا دو چاهست : یکی را بئرالرسول گویند و یکی را بئرعلی بن ابی طالب صلوة اﷲ علیهما. و هر دو چاه را آب تمام خوش باشد و میان هر دو چاه ده گز باشد و آن سنت بر جا دارند و بدان موسم آن عمره بکنند و نزدیک آن چاه کوه پاره یی است که بدان موضع گوها در سنگ افتاده است همچو کاسه ها، گویند پیغمبر (ص ) بدست خود در آن گوها آرد سرشته است . خلق که آنجا روند در آن گوهاآرد سرشند با آب آن چاهها و همانجا درختان بسیار است ، هیزم بکنند و نان پزند و تبرک را به ولایتها برند و همانجا کوه پاره یی بلند است که گویند بلال حبشی بر آنجا بانگ نماز گفته است مردم بر آنجا روند و بانگ نماز گویند و در آن وقت که من آنجا رفتم غلبه یی بود که زیادت از هزار شتر عماری در آنجا بود، تا به دیگر چه رسد... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ تهران 1335 ص 101).
ترجمه مقاله