جغری
لغتنامه دهخدا
جغری . [ ج َ ](اِخ ) داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان و برادرطغرل بیک سلجوقی . چغری . چغربیک . جغربیک . رجوع به ابوسلیمان و جغربیک و چغربیک و چغری بک شود :
مر طغرل ترکمان و جغری را
با تخت نبود و با مهی کاری .
مر طغرل ترکمان و جغری را
با تخت نبود و با مهی کاری .
ناصرخسرو.