ترجمه مقاله

جفا بردن

لغت‌نامه دهخدا

جفا بردن . [ ج َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) متحمل جفا و ستم شدن . آزار و ظلم کسی را بر خود هموار کردن . تحمل جور و خشونت دیگری را کردن . جفا کشیدن :
عیسی که دمش نداشت دودی
میبرد جفای هر جهودی .

نظامی .


ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
که تریاک اکبر بود زهر دوست .

سعدی (بوستان ).


ضرورتست بلا دیدن و جفا بردن
ز دست آن که ندارد بحسن همتائی .

سعدی (بدایع).


سعدی جفا نبرده چه دانی تو قدر یار
تحصیل کام دل به تکاپوی خوشتر است .

سعدی (بدایع).


ز دست ترک خطائی کسی جفا چندین
نمیبرد که من از دست ترک شیرازی .

سعدی (خواتیم ).


بیش احتمال جور و جفا بردنم نماند.

سعدی (هزلیات ).


ترجمه مقاله