جفا رفتن
لغتنامه دهخدا
جفا رفتن . [ ج َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ستم رسیدن از کسی بدیگری . جفا وارد آمدن . ظلم و بیداد رسیدن :
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
مجنون ز آستانه ٔ لیلی کجا رود.
گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفائی رفت رفت .
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
مجنون ز آستانه ٔ لیلی کجا رود.
سعدی .
گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفائی رفت رفت .
حافظ.