ترجمه مقاله

جفتاه

لغت‌نامه دهخدا

جفتاه . [ ج ُ ] (ع اِ) (الَ ...) از تشریفات دستگاه پادشاهی است و آن دو اسب اشهب شبیه به یکدیگرند که طوقی زرکش در گردن آنهاست و ساز و برگی نظیر ساز و برگ اسب سلطان دارند، چنانکه گوئی برای سواری پادشاه آماده شده اند. دو غلام از غلامان پادشاه که مانند یکدیگرند و بر سر هر یک از آنها کلاهی زرکش همانند دیگر قرار دارد، بر این اسبان برمی نشینند. (صبح الاعشی ج 2 ص 127). || نامی است که به دو جوان موی قرمز وابسته به دربار یا مجامع اشرافی میدهند که دارای لباسی از ابریشم زردرنگ با حاشیه ئی از پارچه ٔ طلائی و کلاهی از همان پارچه طلائی هستند و بر اسبان سپیدی سوار میشوند که در گردن آنها زیوری مانند زیور اسبان شاهزادگان است و از جهت جلال و شکوه از اسب سلطان هم پیشی میگیرد. آن دو جوان با دو نوار از پارچه ٔ طلائی رنگ چشمان آن اسبان را میپوشند تا مبادا از چیزی بهراسند و اسب سلطان که در هنگام حرکت در پس این دو اسب می آید ازدیدن گودال و جز آن رم کند و سکندری خورد. (دزی ).
ترجمه مقاله