ترجمه مقاله

جفن

لغت‌نامه دهخدا

جفن . [ ج َ ] (ع اِ)پلک چشم . (دهار). نیام چشم . (دستور اللغه ٔ نطنزی ). پلک چشم از زیر و روی . پوشش چشم از زیر و روی . (از اقرب الموارد). پوست گرداگرد چشم . رجوع به پلک شود.
- قطع الجفن ؛ تشمیر. بریدن قسمتی از پلک بالایی وقتی مژه های آن زیاد باشد. (دزی ).
|| نوعی از انگور. || بیخ انگور و شاخه های آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست انگور که در آن بود. (ذیل اقرب الموارد).
- ماءالجفن ؛ خمر. شراب . می . نبیذ. باده . (از ذیل اقرب الموارد).
- جفن الماء ؛ ابر. سحاب . (از اقرب الموارد).
|| نیام شمشیر. غلاف و پوشش شمشیر. (دهار) (از اقرب الموارد). || درختی است خوشبوی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، اَجفان و اَجفُن و جُفون . || کشتی . ج ، جفون و اجفان . (دزی ).
- اجفن المراکب ؛ کشتیها. (دزی ).
|| حصار. بارو: و هی مدینة عامرةالجفن رائقةالحسن کثیرة المیاه و الاشجار. (دزی ).
|| شهر. (دزی ).
- جفن البلدان ، جفن المدینه ؛ به خود شهر نیز اطلاق شود. (دزی ).
|| حصار قصر. باروی کاخ : و لما رأوا من جنوداﷲ ما لا قبل لهم به ألقوا بید الاستسلام صاغرین و ان یتخلوا عن جفن الحصن مجردین . || قسمی کفش روستائی پوشیده از تکه های پشمین . (دزی ).
ترجمه مقاله