ترجمه مقاله

جلاء

لغت‌نامه دهخدا

جلاء. [ ج َ ] (ع مص ) بیرون کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). از خانمان بیرون کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || از خانمان رفتن . لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد):جلای وطن کردن . || دور کردن زنبوران را تاانگبین برچینند. || هویدا کردن و آشکار ساختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشن شدن . (اقرب الموارد). || جلا دادن . زدودن زنگ شمشیر را. صیقلی کردن . || دور کردن و بردن . || انداختن و طرد کردن . || انداختن مرد را بر زمین . || انداختن جامه را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || برهنه شدن پیش سر از موی . رجوع به جلاءة شود.
ترجمه مقاله