ترجمه مقاله

جلال منشی

لغت‌نامه دهخدا

جلال منشی . [ ج َ ل ِ م ُ ] (اِخ ) خواجه ... بعضی او را کرمانی نوشته اند ولی ظاهرش این که اصفهانی باشد. وی از معاصرین خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان است اما دیوانش در میان نیست . در قصیده گویی استاد است و در آذربایجان وفات یافته . او راست :
جوادکفی و عادل دلی که در قسمت
ز بخل و ظلم نیامد نصیب او الا
که جام باده بساقی دهد ز دست تهی
به تیغ سر ببرد کلک را نکرده خطا.
رجوع به آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 175 شود.
ترجمه مقاله