ترجمه مقاله

جلة

لغت‌نامه دهخدا

جلة. [ ج ِل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَلیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بزرگان و اشخاص بااهمیت . (اقرب الموارد). گویند: قوم جلة. (اقرب الموارد). || کلانسال از شتر. || کلانسال از مردم .(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). واحد و جمع و مذکرو مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناقه ٔ شش ساله که هنوز بسال نهم نه درآمده یا شتر نر شش ساله را گویند: بعی-ر جِل ّ وناقة جِلَّة. || پشکل و یک پشکل یا پشکل ناشکسته . (منتهی الارب ). رجوع به جُلَّه و جِلَّة شود.
ترجمه مقاله