ترجمه مقاله

جلة

لغت‌نامه دهخدا

جلة. [ ج ُل ْ ل َ ] (ع اِ) ظروف مایعات را نیز گویندهمچو خم و خمچه و کدوی شراب و امثال آن و ظرفی نیز باشد مانند سبد که آنرا از برگ خرما بافند و خرما درآن کرده از جایی بجایی برند و بعضی گویند به این معنی عربی است . (برهان ). زنبیل بزرگ برای خرما. ج ، جِلال ، جُلَل . (از اقرب الموارد). نوعی از خنور خرما و آوندی از برگ خرما. (منتهی الارب ). جله بضم اول کدوی بزرگ از تمر و خرماست . (حاشیه ٔ برهان از شرح قاموس ). و رجوع به جُلّت شود. || پشکل و یک پشکل یا پشکل ناشکسته . (منتهی الارب ). رجوع به جَلَّة شود.
ترجمه مقاله