ترجمه مقاله

جلنگ

لغت‌نامه دهخدا

جلنگ . [ ج ِل ِ ] (اِ) نوعی از قماش ابریشمی باشد که آنرا با زرتار و بی زرتار نیز میبافند و از آن قبا و چکمه و کلاه و شلوار و امثال آن میسازند. (برهان ) :
در بر آن جلنگ زربفته
ای بسا دل که شد بهم رفته .

اوحدی .


|| بیاره و بنه ٔ خربوزه و هندوانه و کدو و عشقه و امثال آن باشد یعنی درخت آنها. رجوع به جلونک شود. || ملخ آبی . (برهان ). ملخ آبی که مأکول است و آنرا میگو و میگ و میگک نامند. (از فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). || (اِ صوت ) صدای زنگ و زنگله و زنجیر و مانند آن . (برهان ). و این جرنگ هم نامیده می شود. (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله