ترجمه مقاله

جلوه

لغت‌نامه دهخدا

جلوه . [ ج ِ وَ / وِ] (از ع ، اِ) رونق و ضیاء و تابش . (ناظم الاطباء).
- جلوه داشتن ؛ رونق و تابش داشتن .
- جلوه پناه ؛ تابدار و نورانی . (ناظم الاطباء).
- جلوه طراز ؛ آراسته شده با دلبری ونورانی . (ناظم الاطباء).
|| عرضه . (ناظم الاطباء).
- جلوه دادن ؛ بوضع خوش عرضه دادن و آرایش کردن .
|| ناز و کرشمه و دلبری . (ناظم الاطباء).
- جلوه بدست ؛ دلربا و دارای دلبری . (ناظم الاطباء).
- جلوه بهشت ؛ دارای رونق آسمانی و دلبری بهشتی . (ناظم الاطباء).
- جلوه پرداز ؛ آنکه تکمیل مینماید دلبری را. (ناظم الاطباء).
- جلوه فروش ؛ با ناز و کرشمه .(ناظم الاطباء).
- جلوه کردن ؛ دلبری کردن و کرشمه نمودن و خرامیدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله