ترجمه مقاله

جماعت

لغت‌نامه دهخدا

جماعت . [ ج َ ع َ ] (ع اِ) گروه مردم . (آنندراج ) :
مثال سعدی عود است تا نسوزانی
جماعت از نفسش دمبدم نیاسایند.

سعدی .


هرگز جماعتی که شنیدند سر عشق
نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند.

سعدی .


خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
رجوع به جماعة شود.
- امام جماعت ؛ پیشنماز.رجوع به نماز جماعت شود.
- اهل جماعت ؛ اهل سنت .
- مذهب جماعت ؛ مذهب سنت . عامه : در پارس تا اسلام ظاهر شده است همگان مذهب سنت و جماعت داشته اند (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 117).
- نماز جماعت ؛ مقابل نماز فرادی . نماز گروهی با اقتداء به امامی . جماعت در جمیع نمازهای واجبی یومیه و غیر یومیه مستحب است و در هیچ نمازی واجب نیست مگر نماز جمعه و عید رمضان و قربان و مگر بر کسی که حمد و سوره ٔ او درست نباشد و مقصر باشد در درست کردن آن . و در نمازهای مستحب جایز نیست مگر نماز استسقاء و عید رمضان و قربان . اقل عددی که بدان جماعت منعقد می شود دو نفر است . یکی امام و دیگری مأموم چه هر دو مرد باشند چه زن ، و چه مأموم زن باشد و شرط است که امام عاقل و بالغ و از جذام و برص سالم باشد و نیز شرط است در امام ایمان و طهارت مولد و عدالت و مذکر بودن ، اگر مأمومین همه یا یکی از آنان مذکر باشند. بلکه احوط مذکر بودن امام است در هر حال . و شرط است که میان امام و مأموم حایلی نباشد که منعنماید از دیدن امام مگر آنکه مأموم زن باشد و امام مرد و نیز شرط است که مأموم دور از امام نباشد و جای ایستادن امام بلندتر نباشد. همچنین شرط است یکی بودن امام و اینکه مأموم قصد اقتداء و تعیین امام کند و شرط است که مأموم پیش از امام نایستد و شرط است موافق بودن نماز امام با مأموم در هیأت و کیفیت . برای تفصیل بیشتر رجوع به شرایع الاسلام محقق مبحث صلوة ص 32 و ذخیرة العباد آیةاﷲ فیض چ 3 ص 112 و مجمع المسایل حاج میرزا محمدحسن شیرازی ص 167 شود.
|| نام شکلی از شانزده گانه اشکال رمل . شکل سیزدهم از اشکال علم رمل . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِخ )غالباً قصد از این لفظ قوم مختون اسرائیل میباشد گاهی از اوقات هم بر قوم اسرائیل و غربائی که در میان ایشان بودند دلالت مینمود رؤسای اسباط حکام جماعت بودند. (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله