ترجمه مقاله

جمع

لغت‌نامه دهخدا

جمع. [ ج َ ] (ع مص ) گرد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). گرد آوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ضم ّ و تألیف کردن . (اقرب الموارد). فراهم کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || اسم واحد را جمع کردن . (منتهی الارب ). || جوان گردیدن : جمعت الجاریة الثیاب ؛ جوان گردید، و این کنایه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زفاف کردن . (منتهی الارب ). || جوش آمدن . (ذیل اقرب الموارد از زمخشری ): جمعت القِدْر؛ غلّت . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله