جنگاوری
لغتنامه دهخدا
جنگاوری . [ ج َ وَ ] (حامص مرکب ) جنگجویی . دلیری . شجاعت .نبرد و پیکار و مبارزت . (ناظم الاطباء) :
دو مرغ دلاور در آن داوری
زمانی نمودند جنگاوری .
ندیدم به مردانگی چون تو کس
که جنگاوری بر دو نوع است و بس .
دو مرغ دلاور در آن داوری
زمانی نمودند جنگاوری .
نظامی .
ندیدم به مردانگی چون تو کس
که جنگاوری بر دو نوع است و بس .
سعدی .