جنگ آوردن
لغتنامه دهخدا
جنگ آوردن . [ ج َ وَ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن . (فرهنگ فارسی معین ) :
نه بیند کسی پشت ما روز جنگ
اگر چرخ جنگ آرد و کوه و سنگ .
تو بنشین گر او با تو جنگ آورد
بر او تیغ تو کار تنگ آورد.
نه بیند کسی پشت ما روز جنگ
اگر چرخ جنگ آرد و کوه و سنگ .
فردوسی .
تو بنشین گر او با تو جنگ آورد
بر او تیغ تو کار تنگ آورد.
نظامی .