ترجمه مقاله

جنیب

لغت‌نامه دهخدا

جنیب .[ ج َ ] (ع اِ) اسب کتل . ج ، جنائب ، جَنَب . || (ص ) فرمان بردار. (منتهی الارب ). هر مطیع و فرمانبردار. || غریب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). || دور و بعید. || نوعی از خرمای جید. || دردمندپهلو، گویند: رجل جنیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله