ترجمه مقاله

جنی

لغت‌نامه دهخدا

جنی . [ج ِن ْ نی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است بسوی جن یا جنة. (منتهی الارب ). || یکی جن . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). پری . (نصاب ) (منتهی الارب ) :
ز جنی سخن گفت و از آدمی
ز گفتار پیغمبر هاشمی .

فردوسی .


|| دیوانه . مجنون . جن گرفته . دیوزده . جن زده . (ناظم الاطباء).
- جنی شدن ؛ دیوزده شدن .
ترجمه مقاله