ترجمه مقاله

جوانه مرگ شدن

لغت‌نامه دهخدا

جوانه مرگ شدن . [ ج َ ن َ / ن ِ م َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) جوانمرگ شدن . در جوانی مردن :
باآنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ
هم دیر زیست مدعی زودمیر ما.

کمال خجند (از آنندراج ).


رجوع به جوانمرگ شدن شود.
ترجمه مقاله