ترجمه مقاله

جیوه

لغت‌نامه دهخدا

جیوه . [ جی وَ / وِ ] (اِ) ژیوه . سیماب . زیبق . فرار. آبک . معرب پهلوی زیوندک (زنده ). فلزی است بصورت مایعی بسیار سنگین ،وزن مخصوص آن 13/6، سیمین فام و درخشان (بهمین مناسبت آنرا سیماب گویند). در 38/9 منجمد شود و در 357 درجه بجوش آید. ابوالارواح . (فرهنگ فارسی معین ). سیماب را گویند، سرد و تر است در دویم شپش و کنه را بکشد، جرب و حکه را نافع باشد. تصعید آن به این طریق کنند که بستانند سیماب را و با نیم وزن آن قلعی داخل کنندو به وزن هر دو زاج سوخته و به وزن زاج خشت پخته و به وزن مجموع تلک بریان کرده که آلوچه ٔ کوهی باشد و همه را در صلایه انداخته با آب ترنج و آن میوه ایست معروف بسایند تا نیک سائیده شود بعد از آن در دیگی نو که بگل اندوده باشند کرده سر آنرا محکم ببندند و آهسته آهسته آتش کنند تا بریان شود و همچنین هفت نوبت با آب ترنج بسایند و در دیگ کنند و بریان سازند بعد از آن در شیشه ای که بگل علکت اندوده باشد، کنند و آتش نرم نرم میکرده باشند تا تصعید کند و همچنین سه مرتبه تصعید کنند تا آنکه مانند دانه ٔ مروارید سفید گردد وآن سم قاتل است و بکارهای دیگر نیز آید. (برهان ).
ترجمه مقاله