ترجمه مقاله

حابل

لغت‌نامه دهخدا

حابل . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) دامیار. صیاد. دام گسترنده و بندنده . || جادو. ساحر.آنکه گره به رسن زند. جوزن . || نام زمینی است . || تار، مقابل پود و نابل پود بود ودر مثل است : ثار حابلهم علی نابلهم ، یعنی افروختند آتش شر و بدی را میان خودها. حَوّل َ حابله علی نابله ؛ گردانید اعلای آن را اسفل . || ضب ّ حابل ، سوسمار حبله خوار. || آبستن . || ساربان . ساروان . (زوزنی ). || دام صیّاد.
ترجمه مقاله