ترجمه مقاله

حاج

لغت‌نامه دهخدا

حاج . [ حا ج ج ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاج : خلیفه آل بویه را فرمان داد از دار خلافت تا راه حاج آبادان کردند و مانعی نمانده است تا از حضرت مسعودی سالاری محتشم نامزد شود و حاج خراسان و ماوراءالنهر بیایند مثالها رفت بخراسان بتعجیل ساخته شدن مردمانی که آرزومند خانه ٔ خدای عزوجل بودند و خواجه علی میکائیل را نامزد کردند بر سالاری حاج ... (تاریخ بیهقی ).
ترجمه مقاله