ترجمه مقاله

حارث

لغت‌نامه دهخدا

حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ جهنی . صحابی است . ابن سعد و جز او از طریق سعیدبن خالد جهنی روایت کنند که سعید گفت ضحاک بن قیس مرا پیش حارث بن عبداﷲ فرستاد و حارث گفت : پیغمبر (ص ) مرا بیمن فرستاد چون برفتم حبری پیش من آمد و گفت : «ان محمداً قدمات » از این سخن او چنان دگرگون گردیدم که او را کشتن خواستم تا نامه ٔ ابوبکر، در این باب برسید، حبر را بخواستم و بدو گفتم آن از کجا دانستی ؟ گفت ما آن را در کتاب خود داریم . او را گفتم پس از او چگونه خواهد بود؟ گفت «ستدور حاکم الی خمس و ثلاثین » و نیز حارث گفت اگر دانستمی که او صلوات اﷲ علیه رحلت خواهد فرمود هرگز از او جدا نشدمی . ابوموسی گوید صاحب این قصه جریربن عبداﷲ البجلی است اما عسقلانی در این نظر ابوموسی تأمل دارد. رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 295 شود.
ترجمه مقاله