ترجمه مقاله

حارث

لغت‌نامه دهخدا

حارث . [ رِ ] (اِخ ) نام یکی از اعضاء وفدی است از شامیان ، که چون عبداﷲبن علی از شام بگریخت ، بحضور منصورعباسی رسیدند و حارث در پیشگاه منصور گفت : «انا لسنا وفد مباهاة، و انما نحن وفدُ توبة، ابتلینا بفتنة استخفت کریمنا و استفزت حلیمنا، و نحن بما قَدّمنا معترفون و مما سلف منا معتذرون ؛ فأن تعاقبنا فقد اجرمنا، و ان تعف عنا فطالما احسنت الی من اساء منا» منصور فرمود ضیاع او را که به غوطه بود، باز دهند. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 2 ص 31 شود.
ترجمه مقاله