حاردلغتنامه دهخداحارد. [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حرد و حرود. که از میان قوم بیک سورود و تنها منزل گزیند. مجرد. || مرد تندمزاج . تندمزاج . ج ، حوارد. || خشم گیرنده .