ترجمه مقاله

حاسب

لغت‌نامه دهخدا

حاسب . [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حساب . شمارنده . شمارکننده . شمارگر. شمارگیر. (مهذب الاسماء). محاسب . سمعانی گوید: «بفتح الحاء والسین المهملتین و فی آخرها الباء المعجمة بواحدة. هذه اللفظة لمن یعرف الحسبان ...» ج ، حَسَبة، حُسّاب ، حاسبون ، حاسبین : ثم رُدّواالی اﷲ مولاهم الحق اَلا له الحکم و هو اسرع الحاسبین .(قرآن 62/6). و نضع الموازین َ القسط لیوم القیامة فلا تُظلم نفس ٌ شیئاً و ان کان مثقال حَبّة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین . (قرآن 47/21). || احسب الحاسبین ؛ شمارگرتر شمارگران . باری تعالی .
ترجمه مقاله