ترجمه مقاله

حاضریراق

لغت‌نامه دهخدا

حاضریراق . [ ض ِرْ ی َ ] (ص مرکب ) آماده . مهیا :
جمله عریان ز جامه و شلوار
همه حاضریراق بوس و کنار.

اشرف (در تعریف رانیان هندوستان ).


|| که تمام سلاح بر تن دارد.
- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن ؛ مهیا و آماده شدن یا بودن . مجازاً، لباس پوشیده و مهیای رفتن بجائی شدن یا بودن .
- حاضریراق کردن ؛ مهیا و آماده کردن .
ترجمه مقاله